ایلام| «مهران» گذرگاهی به سوی کعبه معشوق است
به گزارش خبرگزاری رسا، حرارتی از جنس آتش همه را فراگرفته، شوری و ماتمی در دلهای غمزده قلیان میکند، قلیانی که در دلهای عاشق ایمان را به نشانی از عشق تو بالا میبرند.
حسین(ع) نواده رسولان بیگناه، زاده عشق و کشته اسلام، آن روز که ندای «هل من ناصر ینصرنی» را سر دادی چه میدانستی که میلیونها سرباز تو لبیک خواهند گفت. سربازانی که در راه دفاع از نام و نشان تو پیاده با پاهایی تاولزده راهی قتلگاهت میشوند، قتلگاهی که امروز کعبه میلیونها سربازی است که ندای تو را درگذر هزار و چهارصد سال شنیدهاند و بیتوجه به هر تهدیدی از جانب حرملهها و شمرها به سویت جاری شدهاند.
حسین جان اینجا ایلام است، سرزمین بسیار کوچکی از سرسپردگان تو، از تاسوعا تا عاشورا، از عاشورا تا اربعینت موکبها برپا میکنند، موکب به موکب از تو حرف میزنند، شور و عشق و زلزله ندای تو که درگذر زمان به جوانان امروز رسیده و سبب شده عاشقانت از پیر جوان، تا زن و مرد با پا که نه، با سر به سمت زیارتگاه تو شعلهور شوند.
اینجا همه کلمات از تو نشأت میگیرد، همه راهها به سمت تو منتهی میشود، همه قلمها در وصف تو مینویسد، عاشقانه برای تو کوه میکَنَند، شاعران به عشق تو میسرایند، عارفان گوشهنشین خانقاه تو شدهاند، اینجا حتی لالایی مادران نیز برای خواباندن علیاصغر توست.
در اینجا هر کس اگر یک بار در میهمانی اربعین تو حاضر شوند، دیگر برایش خیلی سخت میشود در زمان آرامش و به دور از این هیاهوی پر عشق به حرمت بیاید، در این مسیر کسی آرامش ندارد، همه لبیکگویان بر سر و سینهزنان، اشکریزان و ناله کنان در حرکت به سمت آرامستان تو هستند.
سالهاست به تاریخ مینگرم، صدها سال از نبودت میگذرد، میترسم، دنیای بی حسین(ع) مرا میترساند؛ اربابم بیکفنم سالهاست به درگاه تو سرسپردهام، خاکپای تو و نوکرانت را بوییدهام و صدای پای عاشقان توست که یادم میآورد که حسین(ع) زنده همه جاوید است.
ولی من، صدای قدمها را میشنوی؟ صدای سایش کفشها بر سینه جادههای منتهی به خود را میشنوی؟ اینان روزهاست که در راه زیارتگاه تو قدم برمیدارند؛ میدانم تا رسیدن به تو که وجود محضی فرسنگها راه است اما عاشق راهی نور که مملو از رنگ عدم است مگر میداند خستگی چیست؟
اربعین برای مسلمانان به ویژه شیعیان معنایی حماسه حرکت است و شهرستان مهران بهمانند دروازهای به گذرگاه این حماسه تاریخساز بدل شده است.
اربعین امسال چه عاشقانه برپاشده، به هر سو مینگری عاشقی دلخسته و گمکرده راه به جستجوی حسین(ع) قدم برمیدارد، یکی پیاده و یکی سواره، یکی با جان و یکی با مال، یکی با عرق پیشانی و یکی با قلم دستش.
امروز قلم بهدستان در راه حسین(ع) راهی مهراناند، در مسیری که قدمگاه عاشقان حسین بوی گلاب و عطر دعا را در فضا پراکنده کرده است. 60 قلم بهدست که با رساندن ندای لبیک لشکریان حسین(ع) به جهان، وفاداریشان به اربابشان را نشان میدهند.
بهراستی در مسیر حرکت به سمت مهران و در دیدار زائران حسینی، خبرنگاران از چه بنویسند؟ از جان فدایی ملت حسینی که بهراستی وصف عشق اینگونه عاشقان قلم را شرمنده میکند.
بهراستی کار سختی است از عشق نوشتن، عاشقی را وصف کردن، گذشت از جان و مال را در حروف جای دادن، اما خبرنگاران ایلام امروز در سختترین فعالیت کاریشان خود را مکلف به مخابره عاشقانههای راه حسین(ع) کردهاند و در مهران در زیر نور آفتاب از این سو به سوی دیگر به دنبال سوژههایی میگردند که هیچ انتظار عشقورزی از سوی آنان نیست.
امسال خدماترسانی دولت به زائران تغییرات چشمگیری نسبت به سال گذشته پیدا کرده، وجود ایستگاههای مشترک یا انفرادی هلالاحمر، فوریتهای پزشکی، پلیسراه و راهداری در فواصل مختلف جادهای که از تمامی شهرستانهای ایلام و حتی دیگر استانهای کشور برای ارائه بهترین خدمات به عاشقان حسین(ع) در شهر کوچک مهران گردهم آمدهاند و فضای عاشقی را بسیار تسهیل کردهاند.
خدماترسانی ناوگان حمل و نقل عمومی با این حجم بالا و تردد تعداد بسیار زیادی کامیونهای حامل سوخت، آب، میوه، انواع مواد غذایی، ظروف یکبار مصرف و دیگر اقلام مورد نیاز موکبها نشان از آمار بالای لشکریان فدایی حسین(ع) دارد.
فضای موکبها قابل وصف نبود، کلام و صدا و حرکتها و خدمتها، همهچیز حسینی بود و در کنار آنان نمایشگاه صنایعدستی، دستفروشان، میوهفروشان و غیره نیز بودند که در دامن حسین(ع) دنبال نانی برای سفره شب خود بودند.
وجود ماشینهای امنیتی در کنار ترافیک سنگین و حضور در ایستگاههای صلواتی که تنها با نذر صلواتی میتوانستی از انواع خدمات بهرهمند شوی، در کنارش وجود آشپزخانهها، درمانگاه و بیمارستانهای سیار، محل گمشدگان، سقاخانه، ایستگاه سیار پیک امید و غیره رنگی دیگر از رنگینکمان قدم برداشتن برای حسین(ع) بود و خلاصه اینکه در مهران جایی خالی پیدا نمیشود که بوی حسین(ع) و خدمت به یاران او را ندهد.
کلام آخر، حسین(ع) جانم، چهل روز گذشته اما چهل سال دیگر، چهارصد سال دیگر هم بگذرد، صدای «هل من ناصر ینصرنی» تو بیجواب نخواهد ماند، تنها تغییر در حجم لشکر عاشقان و دلسپردگان و جانبرکفان توست که هر ساله دستهدسته به آن افزوده میشود./1350/